زندگی من
درباره وبلاگ


من سارا هستم به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
چت باران
پرناز چت
چت انلاين
بدون سانسور
ماهان چت
❤-❤سرزمین دخترانه❤-❤
❁ ❃❊عاشق و معشوق❊❁ ❃
تپل مپل
چت روم ميبوك
بيرجند چت
پروانه اي با بالهاي سوخته
افتاب خضري
بزرگترین مرجع دانلود موسیقی
نسل سوخته
خاطره ها
آی آدم ها
"جديدترين عكس بازيگران و خوانندگان"
تست روانشناسی-آرایش صورت
خاطرات من
چراغ هدایت
عـکس و ... همه چی دارم
آرزوهای مرده....
ضد دختررررررررررررررررررر
##طنین عشق##
عـکس و مطالب جالب
پیامک های ایرانی
توپ توپ
@ سایــــت سرگرمی جوانان @
فکر منفی
همه با من ولی تنها.....
فکر منفی
ورودممنوع؟...
عاشقانه
طناز
وبلاگ ما
دنیای غمگین من و هستیم
snsdkorean소녀 세대 한국어
کدبانو
زندگی دفتری از خاطره هاست
سوگلی ها
دختر دوست داشتنی
هنر عکاسی
PcOnline
Elvis
mohyaf
عکس های کارتونی
عاشق دل شکسته
دایی جون
دختر كرد
همه وجودم تقديم به تنها عشقم
بزرگترین سایت عکس،فیلم وداستانهای ترسناک
ضد پسر
سرگرمی برای بهبهانی ها
روياي صورتي
طرفداران كره جنوبي
۩♠♣♠♣۩ جک و خنده ۩♠♣♠♣۩
حرف هاي دل من
باربي كره
باحال ترين ها
هر چي مي خواي
منم بلدم بنويسم
براي دوستان
مرجان
رهام جووووووووووون
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه









نويسندگان
sara
سارا

آخرین مطالب


 
30 مرداد 1389برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : sara

 

 چند تا عكس توپ ازبچه هاي ماماني

 

بقيه رو برو ادامه مطلب ببين



ادامه مطلب ...
 
26 مرداد 1389برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : sara

روز پنج شنبه 14/5/89 از شهرمون (نمي گم كجا) عازم نيشابور شديم به خاطر جشنواره فرهنگي هنري اخه ميدونيد چيه من توي رشته عكاسي مقام كشوري اوردم   ساعت8صبح راه افتاديم ساعت 4بعد از ظهر رسيديم. اردوگاه باغرود چي فكر ميكرديم چي شد همه فكر ميكرديم ميريم يه هتل5ستاره، خلاصه ميكنم جاي سر سبز قشنگي بود اون روز بيكار بوديم دور باغ دور ميزديم از تمام ايران بودن با رشته هاي مختلف با چند تا دختر كردي اشنا شدم اسم هاشون(سنا،شينا،سميرا،مريم،فاطمه) لحجه باحالي داشتن با اينكه متوجه نميشدم چي ميگن................... 

برامون كلاس گذاشتن اما نمي رفتيم چون همش تكراري بود .از يه نظر راحت نبوديم ساعت12 شب مي خوابيديم ساعت4صبح بيدار ميشديم مثل پادگان.

 كلاس هاي صبح رو به همين خاطر نمي رفتيم خيلي خسته كننده بود. شنبه طبق معمول ساعت4 بيدار شديم رفتيم مشهد نهارو مشهد خورديم ساعت3 برگشتيم اردوگاه نيشابور. شبا هميشه من بعد از شام با بچه هاي كردي بودم يه بار لباس كردي شينا رو پوشيدم خيلي تو تنم خوب بود همه ازم تعريف كردن گفتن بايد تو كرد ميشدي و...

حالا اينا رو ولش اين مدت خيلي مواظب وسايل ام بودم روز اخر گوشيم رو كه خيلي دوست داشتم زدم توي شارژ فقط در حد 10دقيقه رفتم اماده بشم براي شام برگشتم گوشيم نبود اول خيالم راحت بود كه دست دوستام اما نبود

شام رو متوجه نشدم چجوري خوردم بلند شدم رفتم دنبالش بگردم ديگه اون موقع بود كه گريه ام گرفت  شب اخري بود كه ما اونجا بوديم .نيم ساعت بعدش جشن اختتاميه بود از جشن هيچي نفهميدم چون حواسم پيش اون نامردي بود كه گوشيم رو دزديده بود

 جشن تا ساعت30/2شب كه نه صبح طول كشيد از بس گريه كرده بوده داشتم از سر درد ميمردم بعد از مراسم سرپرستمون گفت 5صبح راه مي افتيم داشتيم تقدير نامه هاي كه داده بودن تقسيم ميكرديم كه مال من نبود تو رو خدا شانس رو مي بيني

رفتم توي كمپ بچه هاي كردستان باهم خداحافظي كرديم البته با كلي گريه خيلي اين چند روز بهشون وابسته شده بودم شماره هاشون رو توي گوشيم ذخيره كرده بودم اما حالا كو گوشي؟ يادم رفت دوباره ازشون بگيرم منتظرم اونا بهم زنگ بزنن من كه شماره اي ازشون ندارم انشاالله اگه خدا قسمت كنه بابا رو راضي مي كنم يه سر بريم كردستان منم ازشون قول گرفتم كه به شهرمون بيان شب اخر بود كه همه اونجا بوديم تمام بچه ها گريه مي كردن خدا قسمت همه بكنه كه يه اردو دست جمعي با دوستاش بره خارج از شهر به خدا روزي كه مي خواستم برم اون قدرناراحت نبودم كه موقع برگشت اين جوري بودم  اين يه تجربه عالي بود واسه من كه بيشتر مراقب وسايل ام باشم و...

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ "*.۩۞۩ کل کل دختر و پسر ۩۞۩.*" www.anti-bg.blogfa.com

 
26 مرداد 1389برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : sara

اينم چندتا عكس باحال اگه نظر بدين قول ميدم هر چي بخواين بذارم ممنون ازتون

برو ادامه مطلب بقيشو ببين حال كن



ادامه مطلب ...