زندگی من
درباره وبلاگ


من سارا هستم به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
چت باران
پرناز چت
چت انلاين
بدون سانسور
ماهان چت
❤-❤سرزمین دخترانه❤-❤
❁ ❃❊عاشق و معشوق❊❁ ❃
تپل مپل
چت روم ميبوك
بيرجند چت
پروانه اي با بالهاي سوخته
افتاب خضري
بزرگترین مرجع دانلود موسیقی
نسل سوخته
خاطره ها
آی آدم ها
"جديدترين عكس بازيگران و خوانندگان"
تست روانشناسی-آرایش صورت
خاطرات من
چراغ هدایت
عـکس و ... همه چی دارم
آرزوهای مرده....
ضد دختررررررررررررررررررر
##طنین عشق##
عـکس و مطالب جالب
پیامک های ایرانی
توپ توپ
@ سایــــت سرگرمی جوانان @
فکر منفی
همه با من ولی تنها.....
فکر منفی
ورودممنوع؟...
عاشقانه
طناز
وبلاگ ما
دنیای غمگین من و هستیم
snsdkorean소녀 세대 한국어
کدبانو
زندگی دفتری از خاطره هاست
سوگلی ها
دختر دوست داشتنی
هنر عکاسی
PcOnline
Elvis
mohyaf
عکس های کارتونی
عاشق دل شکسته
دایی جون
دختر كرد
همه وجودم تقديم به تنها عشقم
بزرگترین سایت عکس،فیلم وداستانهای ترسناک
ضد پسر
سرگرمی برای بهبهانی ها
روياي صورتي
طرفداران كره جنوبي
۩♠♣♠♣۩ جک و خنده ۩♠♣♠♣۩
حرف هاي دل من
باربي كره
باحال ترين ها
هر چي مي خواي
منم بلدم بنويسم
براي دوستان
مرجان
رهام جووووووووووون
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی









نويسندگان
sara
سارا

آخرین مطالب


 
پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 21:52 :: نويسنده : sara

 

یه نکته هست که می خوام قبل از تست واستون روشن بشه این تست رو از چندین قاتل محکوم به اعدام پرسیدن وجالبه که بدونید همه اونها این تست رو درست جواب دادن درضمن تا98% احتمال میدن که هرکس این تست رو درست حدس بزنه درآینده نچندان دور یک قاتل زنجیره ای خواهد شد.

 

(خدا رو شکر من درست حدس نزدم)

روزی روزگاری در خانواده ای دختر و مادری شاد و خوش بخت زندگی می کردند و بسیار به یکدیگر عشق می ورزیدند تا اینکه ناگهان در شبی سرد و تاریک و در میان صدای رعد وبرق و بارش شدید باران تلفن خانه به صدا درآمد.

دختر جوان شتابان به سوی تلفن رفت و آن را برداشت صدایی لرزان با حالتی غمگین در حال گریه بود دختر گفت: الو...بفرمایید.... صدا به آهستگی گفت منم دایی دیوید و باز شروع کرد به گریه کردن. الیزابت که حالا حسابی ترسیده بود گفت: دایی جون،تو رو خدا حرف بزندید، چی شده؟
دایی دیوید ادامه داد: دخترم خودت رو خیلی ناراحت نکن ولی خاله کتی فوت کرده.
الیزابت شروع کرد به گریه و بعد از پرسیدن ساعت و محل خاکسپاری خداحافظی کرد و رفت تا خبر رو به مادرش برسونه. فردا وقتیکه الیزابت به همراه مادرش به مراسم خاکسپاری خاله کتی میره یه اتفاقی می فته که زندگیش رو تغییر میده.
الیزابت اونجا با یک جوون خوش تیپ و پولداری به نام تئودور آشنا میشه و چند روز بعد همش راجع به تدی با مادرش صحبت میکنه تا جایی که هرروز به عشق اون از خواب بیدار میشه و با یاد اوون می خوابه.
ولی چون در اون شرایط نتونسته بود از تدی آدرس یا شماره تلفنش رو بگیره به هیچ وجه نتونست دیگه اوون رو ببینه و هر روز هم بیشتر از روز قبل عاشق تدی می شد و مدام میگفت که اون مرد رویاهاش رو پیداکرده و عاشق شده و... تا اینکه بعد از شش ماه مادر الیزابت به طرز مشکوک و عجیبی میمیره.

 

وقتی کارگاه برای بررسی علت مرگ مادر الیزابت به اونجا میاد می فهمه که مرگ مادر الیزابت به دلیل ...

 

خب حالا یه ذره فک کنین

 

حالا امیدوار باشین که غلط گفته باشین که پس فردا قاتل نشین

 

.

 

.

 

.
.

.

.

جواب: خب دختره بعد از 6 ماه عذاب کشیدن از دوریه تئودور اومد پیش خودش فکر کرد گفت اون برای خاک سپاریه خاله کتی اومده بود پس اگه مادرم رو بکشم حتما برای خاکسپاریه مادرم هم میاد و میتونم ازش شماره یا آدرسی بگیرم. اینطور شد که زد مادرش رو کشت تا بهونه ای بشه برای دیدن دوباره ی تئودور.

 

 
پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : sara


بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است .

آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است .


آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست.

هرکس قادر به تملک و ارادۀ نفس خود باشد آزادی حقیقی را به دست آورده است .


آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست .

رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی .

آزادی این نیست که هرکس هرچه دلش خواست بکند ، بلکه آزادی حقیقی قدرتی است که شخص را مجبور به انجام وظایف خود می کند .


آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم بکنیم .

حاشا که آواز آزادی از پس میله و زنجیر به گوش تواند رسید و از گلوگاه مرغان اسیر .

 

تا آخر بخون و عمل کن...



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 30 دی 1389برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : sara

سلام شرمنده این مدت نبودم سرم شلوغه انشاالله بعد از کنکورم کولاک میکنم
دلم واسه تک تکتون تنگ شده به خاطر شما ها نتونستم این وبلاگ رو ببندم دوستای گلم

سعی میکنم زود به زود اپ کنم دوستون دارم


بالاخره امتحانات هم تموم شد ...   جاتون خالی حال کردم.چون همه رو تقلب کردم به قول دوستم اسم منو توی کتاب رکوردهای گینس مینویسن.هیچ کس تا حالا حریف من نشده .راستی شما هم بیاین بگین روشهای تقلبتونو، ما که غریبه نیستیم نگین که تقلب نکردین که باور نمیکنم حالا مثل یه بچه خوب بگو...

از اونجایی که خودم اهل تقلبم و امیدوارم شما هم همین طور باشید برین ادامه مطلب...


 



ادامه مطلب ...