دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : sara
به همه بچه كنكوريا يه خسته نباشيد توپ ميگم مخصوصا خودم كه خودمو كشتم انشالله كه همه قبول شدين من پيام نور يه رشته مسخره قبول شدم اما اگه خدا بخواد ميرم آزاد ![]()
جمعه 4 شهريور 1390برچسب:, :: 1:31 :: نويسنده : sara
یادتونه وقتی توی لوکس بلاگ وبلاگ باز کردین این مطلب طنز واستون اومد چرا ملت این قدر دروغگو شدن
![]()
جمعه 3 شهريور 1390برچسب:, :: 23:57 :: نويسنده : sara
چند وقت پیش توی یه وبلاگ این آدرسو دیدم منم رفتم عضو شدم دوست دارم شما هم عضو این سازمان بشین چون من بلد نیستم نصیحت کنم، میخوام خودتون فکر کنید بعد عضو بشید میدونید با این کارتون دل چند نفر و شاد میکنید، غیر از اون خیلی هم ثواب داره www.ehda.ir بهترین هدیه برای هم نوعانمون بخشیدن زندگی دوباره به آنان است.
![]()
پنج شنبه 3 شهريور 1390برچسب:, :: 1:55 :: نويسنده : sara
دارم ديونه ميشم از دست اين لوكس بلاگ چند وقتي قطعه حالا هم كه درست شده نصف مطالب رفته پارسال هم اين جوري شد اما فقط نظرا رفت از دست اينا واسه چي اين جوريه؟
شايد من از اينجا اسباب كشي كردم ديوانه كنندس اگه تا هفته ديگه درست نشه من كه ميرم آدرس جديد رو هم به همتون ميدم
![]()
پنج شنبه 3 شهريور 1390برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : sara
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد… و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و… خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست… سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد... جمله روز : جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست ... ادامه مطلب ... ![]()
![]() |